جاده خآکی

نوشته های یه رهگذر غریب

 

چـِـقـــَـدر پـیـــراهــَـن هــاـےِ پـُـشتــــِ ویـتــریـنـــِ مَـغـآزه هـآ قَـشـَـنـگــَـنـد (!)

تــو را ڪـﮧ در آنـہـــا تَــصـَـوّر میـڪُـنـَمــ ...

وَسـوَســﮧـےِ خــَـریـدَنــِشـآنـــ بـﮧ ســَــرَمــ مـیـزنـــَـد . . .

اَمــ(!)ــا . . .

مـےـبـیـنــے (!؟)

فـقـط همین مـآنـدهـ بــود ...

اینـہــا نـبــودنـتـــْـ را بـﮧ رُخــَـمـ بِــِڪـِـشـَـنــد

ڪـﮧ "ڪِـشیـدَنــــد (!) ✘
 

 
[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:13 ] [ محمود فرجی ] [ ]
من در این دلواپسی ها مانده ام تنها

•◕✖▒من در این دلواپسـے ها نشسته ام تنها

•◕✖▒مـے خواهم با تو سخن بگویم

•◕✖▒مـے خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم

•◕✖▒مـے خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم مـے شود

•◕✖▒شعر هایم ناتمام ماندند

•◕✖▒اسیر دلتنگـے شدم من

•◕✖▒و خواب مرا به رویاـے با تو بودن مـے رساند

•◕✖▒کاش خیابان هاـے شلوغ سهم ما نبود.

•◕✖▒اما..غصه اـے نخواهم خورد...

•◕✖▒اشکهایم را برای شانه هاـے تو ذخیره خواهم کرد

•◕✖▒حرف هاـے ناتمامم را به روـے دیوار قلبم حک مـے کنم

•◕✖▒و با دیدنت همه را تکمیل مـے کنم

 

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:9 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مخاطب خیلی خاص

(مخاطب خیلی خاص)


هروقت که خواستم از تو نخونم چشمات نزاشت و افتاد بجونم
شاید قراره تا آخر عمر
اسم تو باشه ورد ِ زبونم
تنها رفیق ِ روزای سختی تنهام نزار تا تنها نمونم تنها نمونم
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم
باهرکی قهری با هرکی آشتی
با من خودت باش نامهربونم
تو فرض کن که حق با تو باشه
من واسه این عشق خیلی جوونم
اما تونستم با تو بفهمم هرچی که از عشق باید بدونم باید بدونم
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم
.
.
.
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ.من تشنه ی این عاشق کشونم
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 15:53 ] [ محمود فرجی ] [ ]

 

عید نزدیکه

 

یادمون بیاد یه دلایی یه چشایی

 

یه دستایی یه جایی

 

شاید دور

 

شاید همین جا

 

کنارمون

 

منتظرن

 

منتظر یک نگاه

 

یه لبخند

 

یه سخن شیرین

 

یه شاخه گل

 

یه احساس پاک

 

شاید کوچک

 

اما بزرگتر از آنچه که میپنداریم...

 

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, ] [ 19:10 ] [ حمیده ] [ ]
دلم بدجور بهونتو میگیره..کاش بودی و می دیدی در چه حالی ام...

 

 

 

 

 

 

[ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:38 ] [ حمیده ] [ ]

سلام دوستان و بازدید کنندگان عزیز

 

به جاده خاکی ما خوش آمدین

 

امیدوارم بتونیم لحظات خوبی براتون رقم بزنیم،از اینکه وبلاگ مارو انتخاب کردین خوشحالم و ممنون

 

ازتون یه خواهش دارم لطفا توی نظرسنجی ما که سمت راست وبلاگ هست شرکت کنین و نظرتونو بدین

 

بازم ممنون..

[ دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, ] [ 20:43 ] [ حمیده ] [ ]

 

 

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شدهفکر نکن بی وفا هستم

 

دلم از سنگ نشده اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم


 

باور نمیکنم اینک بی تو نفس می کشم

 

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

 

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

.

کاش میشد زود بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

 

 

در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشود

 

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

 

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت

...
کاش الان  بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش الان بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم

 

هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ،

هر چه خواستم به

 خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام

نشد دلم و بیشتر بهانه تو

 را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم

...

 

میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم

آمد ، میخواستم از این دنیا

 دل بکنم ، دلم با من راه نیامد

 

 

 

 

 

 

 


...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی زود بیا که اصلا حالم خوب نیست

....


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 

[ دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, ] [ 13:2 ] [ حمیده ] [ ]
تو را دوست دارم

 

 

من این شب زنده داری را دوست دارممن این پریشانی را دوست دارم

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم

بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم

گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم

چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم

بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم

به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم

من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم

من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم

هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم

مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم

مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم

من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم

بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....

تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....

هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم

 

من این شب زنده داری را دوست دارم

 

اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم

 

من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....

 


...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم

...

[ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ] [ 19:31 ] [ حمیده ] [ ]
...

[ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, ] [ 20:31 ] [ حمیده ] [ ]
باز شب تنهایی

شبایی که نیستی برام تاریک و ترسناکن

 

سخته تحملشون

 

الان خوابی؟

 

یا داری با دلت می جنگی که بهونمو نگیره

 

دل من که بهونه تو میگیره

 

چشام داره گله می کنه

 

جای خالیت نبودنتو به رخم میکشه

 

بازم یه حرف تکراری اما شیرین از دلم رو زبونم جاری شد

 

دوستت دارم عشق من

 

دوستت دارم

 

 

 

[ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, ] [ 1:15 ] [ حمیده ] [ ]
حرف دل

 

هیچ وقت به کسی که دوستون داره و دوسش دارین از رو اعصبانیت

 

توی دعوا

 

وقتی به حرفاتون نیاز داره ولی منتظر حرفیه که آرومش کنه

 

وقتی منتظره قانعش کنین

 

نگین برو هر وقت قانع شدی بیا

 

اگه بخواد بره اگه دوستون نداشته باشه بدون اینکه ناراحتیشو ابراز کنه

 

بی اینکه شما بهش بگین برو

 

میره

 

میره پشت سرشم نگاه نمیکنه

 

ولی دل کندن از کسی که دوسش داری خیلی سخته

 

علشق نباش ، دوسش داشته باش اونقدر که فکر رفتنش برات کابوس باشه

 

اونقد که نتونه تصورشم کنی چه برسه به بیانش

 

.

.

دوستت دارم

 

 

دوستت دارم

 

همین

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:44 ] [ حمیده ] [ ]
ها..

کاربرد ( ها ) برای عزیزم :

ها  = خب !

ها = بله !

هـــــا ؟ = چیچی میگی ؟! 

ها = برو خودتی !

ها ها ! = تایید حرف

ها = پسندیدن

ها باشه = بیشین تا بیام !

هـــاآآآ = شاخ و شونه کشیدن :)

ها ؟ = تعجب !

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:16 ] [ محمود فرجی ] [ ]
بوی گل

این مطلب کپیه ولی حرف دلم بود

دستم بوی گل میداد .. مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند !

اما هیچکس فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم ..

 

هیچوقت زود تصمیم نگیر....هیچوقت

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:8 ] [ محمود فرجی ] [ ]
لبخند...

لبخند زدن خیلی راحتره

 

تا بخوای به همه توضیح بدی

 

چرا حالت خوب نیست...!!!

 

حالا میفهمی دلیل لبخندهامو؟!!

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:لبخند, ] [ 9:55 ] [ محمود فرجی ] [ ]
امون از توهم بعضیا

 

 

[ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, ] [ 17:38 ] [ حمیده ] [ ]
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ]